...

راه برگشتى نیست 

اگر به قلب من وارد شدى

.

.

.

خوب فکر کن

بعد در بزن!

مه

چه مه غریبی!

گم شده ای

و هر حرف دیگری بیهوده است...



...

من گریه‌ام گرفته
نمى‌دانم برای زلزله دیشب است
یا یلدایى که عادت ندارم او حافظش را نخواند.
انگار یاد سال برف هم افتادم و یاد...
نه، همه‌چیز را نمی‌شود گفت...
...براى این قهر بى‌معنى است شاید
یا
دیگر چه مى‌ماند؟
دلم هم تنگ شده
باران هم نمى‌بارد
و خیلى‌ هم مى‌ترسم
...

چه‌قدر بهانه براى گریه دارم!

ماه

مى‌شد دست دراز کرد

و ماه را چید

از آسمان

امشب.

آه، اگر باران مى‌بارید

مهمانى کامل مى‌شد.

...

آرزوهایم را گم کرده‌ام

حرف‌هایم را

روزهایم را

- تو را-