آقای نوری عزیز برای همه‌ی این سال‌ها ممنونیم

آقای نوری عزیز

سلام

خیلی ممنونیم که در تولد 20 سالگی یاسمن یک‌بار دیگر برای‌مان آهنگ تولد را خواندید. مثل همیشه خیلی خوب بود و مثل همیشه ما فکر کردیم که هیچ تولدی را بدون صدای شما نمی‌توانیم برگزار کنیم.

امروز جایی خواندم که خواننده‌ی جان مریم رفت. چه حرف‌ها! به‌نظرم نمی‌دانستند که ما همین جمعه با هم قرار کوه داریم و می‌خواهیم جان مریم را دسته‌جمعی بخوانیم. جان مریم را و سفر برای وطن را و جمعه‌بازار را.

نگفته بودم بهتان که از بچگی آن قسمت از جمعه‌بازار را که تند می‌خوانید خیلی دوست داشتم. همیشه می‌خواستم آن را تقلید کنم و نمی‌توانستم. آخر خیلی تند بود! خنده‌تان گرفته؟ وقتی بچه بودم از ترانه نمی‌شد غصه ما رو یه لحظه تنها بذاره خیلی خوشم می‌آمد. مخصوصاً آن قسمت که می‌خوانید دوست دارم یه دست از آسمون بیاد ما دوتا رو، ببره از این‌جا و اون‌ور ابرا بذاره... به نظرم خیلی اسرار‌آمیز بود! نمی‌دانم نوجوان بودم یا شروع جوانی‌ام بود که نوار در شب سرد زمستانی در‌آمد. همان که شعرهای نیما را می‌خوانید. خیلی دوستش داشتم. حالا هم هروقت می‌خوانید همه‌ی پرستوها وقت سفر، از تو می‌گیرن نشونی سحر، گریه‌ام می‌گیرد. می‌دانید چرا؟ همیشه یاد یک عزیز سفرکرده می‌افتم. در عوض عاشق وقتی هستم که می‌خوانید: شالیزار، سبز و بیدار، پیرهن عروس پوشیده، عطر خاک، عطر مهتاب، عطر تازه‌ی امیده... یا وقتی که بخوانید: بیا بار سفر بندیم از این دشت، زمستون باز توی این کوچه برگشت...

آقای نوری عزیز

می‌خواستم یادآوری کنم که سه هفته‌ی دیگر تولد باباست. یک وقت یادتان نرود! چه‌ حرف‌هایی می‌زنم من! شما که هیچ‌وقت دیر نکرده‌اید. همیشه آمده‌اید. همیشه هستید. همیشه خواهید بود.

*‌ این یادداشت با کمی تغییر در دوچرخه 14 مردادماه چاپ شده است. برای آن‌که آن را این‌جا بگذارم، باید منتظر می‌ماندم که دوچرخه چاپ شود.

نظرات 13 + ارسال نظر
آوانوش پنج‌شنبه 14 مرداد 1389 ساعت 01:07 ب.ظ http://rokhesorkh.blogfa.com

سلام سلام ببینم شما نمیخوای به من که تازه به روز کردم و با مشقت بسیار عکس آپلود و کردم و به تو خبر دادم و برق مصرف کردم و تایپ کردم و غصه خوردم و از بلاگفا بد گفتم و به غرغر های مامان توجه نکردم و به شارژ لب تاپم که زود تموم شد لعنت فرستادم و به اس ام اس هام جواب ندادم و آهنگ گوش ندادم و .... سر بزنی!؟[خونسرد]

نیلوفر پنج‌شنبه 14 مرداد 1389 ساعت 07:05 ب.ظ http://80005.blogfa.com

خدا بیامرزتش. همین طور علی نامور رو. اصلا باورم نمیشه این اتفاق افتاده!

مانلی دوشنبه 18 مرداد 1389 ساعت 01:37 ق.ظ

من و مادرم و مادر بزرگم دوستش داریم.
هیچ وقت یادش کهنه نمی شود. مثل ترانه هایش که همیشه مثل بار اول به دل می نشینند.

آذرخش سه‌شنبه 19 مرداد 1389 ساعت 09:18 ق.ظ http://azymusic.persianblog.ir

خسته نباشید
خیلی زیبا نوشتید
ترانه ای از مرحوم نوری توی وبلاگم گذاشتم
خوشحال میشم سری بزنین
موفق باشید

سید مجیب پنج‌شنبه 21 مرداد 1389 ساعت 05:03 ب.ظ http://www.ahledel.org

سلام
آنها گذشتند ولی هستی ها را دریابیم

دوستش پنج‌شنبه 21 مرداد 1389 ساعت 06:22 ب.ظ http://www.asemoneabi72.blogfa.com/

خانم حریری
برید یه سری بهش بزنین
دلش شکسته.

دوستش پنج‌شنبه 21 مرداد 1389 ساعت 06:23 ب.ظ http://www.asemoneabi72.blogfa.com/

یه جوری رفتار کنین که انگار خودتون رفتین به وبش سر زدین.

الف.ح جمعه 22 مرداد 1389 ساعت 03:07 ق.ظ http://ezterabeanar.blogfa.com/

من عاشق اون آهنگشم که:

نمیشه غصه مارو، یه لحظه تنها بذاره
نمیشه این قافله مارو تو خواب جا بذلره

یه ترانۀ بی نظیر از حسین منزوی با صدای ماندگار محمد نوری

مودودی شنبه 23 مرداد 1389 ساعت 09:08 ق.ظ http://taybadi.blogfa.com/

درود
یادش گرامی
دوستدارانش همیشگی
خیلی خوب بود

مهناز میناوند شنبه 23 مرداد 1389 ساعت 03:06 ب.ظ http://lastpics.propicnet.com

سلام. چرا از ترانه لالایی اش نگفتید؟ اونجایی که می گه کره اسب زین طلا، عروس صحرا، پری بیابون،... افتاده پریشون

درخت ابدی چهارشنبه 27 مرداد 1389 ساعت 02:48 ق.ظ http://eternaltree.persianblog.ir

نوشته‌ی قشنگی بود. نسل ما دوستش داره. منم یادی ازش کردم

کارگروه شعر یکشنبه 31 مرداد 1389 ساعت 11:25 ق.ظ

جلسه کارگروه شعر دوشنبه89/6/1 با مسئولیت عزت اله الوندی از ساعت 5 بعد از ظهر برگزار میشود.
منتظر حضورتان هستیم.
آدرس:خیابان سمیه،بعد از مفتح،بن بست پروانه.

سعید روشن چهارشنبه 10 شهریور 1389 ساعت 07:24 ب.ظ http://saiedroushan.blogfa.com

متن زیبائی نوشته اید ...امیدوارم چون ترانه های اون مرحوم در خاطره ها بمونه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد