شتاب گرفته
نه زندگی
دور ِ رفتن آدمها
از زندگی.
این روزها
هی میگویم یادش بهخیر!
پرندهی مهاجر از آن بالا
مرا میبیند
و تو را
فاصلهمان را...
من به تو عاشقم
چنان که برگ به درخت
که رهایش نمیکند
در روزهای پاییز
این حقیقت ناگزیر
شب و
برف و
نرگس
*
خاطرهها فردا ندارند.