من گریهام گرفته
نمىدانم برای زلزله دیشب است
یا یلدایى که عادت ندارم او حافظش را نخواند.
انگار یاد سال برف هم افتادم و یاد...
نه، همهچیز را نمیشود گفت...
...براى این قهر بىمعنى است شاید
یا
دیگر چه مىماند؟
دلم هم تنگ شده
باران هم نمىبارد
و خیلى هم مىترسم
...
چهقدر بهانه براى گریه دارم!