کوتاه بود و خواندنی. با زبانی شسته و رفته و محکم. فقط به نظرم سطر سوم با آن «که»ی اولش میتوانست شکل دیگری داشته باشد؛ حتی شاید بدون فعل. از این شعرها داشتید، به ما هم بدهید.
انگار سر کار، پشت میزتون نشستم و تو فاصله ی این که برگردین پشت میز برای خودم سررسیدتون رو ورق می زنم و یادداشت های گاه گاهی تون رو می خونم. چیزهای کوچیکی که همیشه به هیجانم می آوردن. انگار از یک راز با خبر شده باشم. خوشحالم که «حرف اضافه» وجود داره. این جوری سر رسیدتون رو هر روز ورق می زنم. حتی اگر هر روز چیزی بهش اضافه نشه. و یادم می ره که چه قدر دورم. و دور بودن چه قدر بده!
در زمانههای پر آشوب رویاها و کابوسها آینه تمام نمای آنچه هست که در اطرافمان میگذرد. یونگ در کتاب انسان و سمبولهایش نقل قول جالبی را میآورد.: هرچه دنیا( همانند امروز) دهشتناک میشود هنر انتزاعی میگردد.هنر واقع گرایانه محصول دنیای صلحآمیز است.
به میمنت و مبارکی شیوا جان!
از دیدن وبلاگ کمی غافلگیر شدم و از دیدن شعر بسیار غافلگیر و کلی شاد!
کوتاه بود و خواندنی. با زبانی شسته و رفته و محکم. فقط به نظرم سطر سوم با آن «که»ی اولش میتوانست شکل دیگری داشته باشد؛ حتی شاید بدون فعل.
از این شعرها داشتید، به ما هم بدهید.
انگار سر کار، پشت میزتون نشستم و تو فاصله ی این که برگردین پشت میز برای خودم سررسیدتون رو ورق می زنم و یادداشت های گاه گاهی تون رو می خونم. چیزهای کوچیکی که همیشه به هیجانم می آوردن. انگار از یک راز با خبر شده باشم.
خوشحالم که «حرف اضافه» وجود داره. این جوری سر رسیدتون رو هر روز ورق می زنم. حتی اگر هر روز چیزی بهش اضافه نشه. و یادم می ره که چه قدر دورم. و دور بودن چه قدر بده!
در زمانههای پر آشوب رویاها و کابوسها آینه تمام نمای آنچه هست که در اطرافمان میگذرد. یونگ در کتاب انسان و سمبولهایش نقل قول جالبی را میآورد.: هرچه دنیا( همانند امروز) دهشتناک میشود هنر انتزاعی میگردد.هنر واقع گرایانه محصول دنیای صلحآمیز است.
شادی می کنیم!
واااااااااااااااااااااااااااااااااااای!
واااااااااااااااااااااااااااااااااااای!
واااااااااااااااااااااااااااااااااااای!
سلام شعرت واقا عالیه.شما دختر عموی منی؟ شیوا جون دوست دارم