شاملوی بزرگ و زبان مادری

مردی به شیدایی، عاشق زبان مادری خویش‌ام. زبانی که در طول قرن‌ها و قرن‌ها، ملتی پرمایه، رنج و شادی خود را بدان سروده است. زبانی ترکیبی و پیوندی، که به هر معجزتی در قلمروِ کلام و اندیشه راه می‌دهد. حتا عربی که در فارسی وارد شد، فارسی فارسی ماند. مشتی مفهوم را که لازم داشت از زبان فارسی به نفع خودش مصادره کرد، اما ساختارش را از دست نداد. زبانی که در پیرانه‌سری نیز ظرفیت‌های عظیم تازه‌یی در آن می‌یابم و بر خوردم با آن، برخورد با چیزی مقدس است. شاید به همین دلیل است که این اواخر کمتر می‌نویسم، زیرا معتقدم که در این معبد قدسی، تنها باید حضور قلب داشت و انسان همیشه حضور قلب ندارد.

احمد شاملو

(نام‌ها و نشانه‌ها در دستور زبان فارسی، انتشارات مروارید 1385)