کوچه-۱

نکند فکر کنید خیال می‌کنم عکاس خیلی خوبی هستم. نه، فقط می‌خواستم یک خبر به شما بدهم؛ یک خبر مهم. در کوچه‌ ما درخت انجیری میوه داده است. میوه‌های کوچک سبز رنگ بر شاخه‌های نازک نهال انجیر.

اما هنوز کو تا میوه بزرگ شوند،‌ رنگ بگیرند،‌ شیرین شوند؟ هنوز آفتاب زیادی باید.

هنوز کو تا درخت قد بکشد، بلند شود، شاخه بدهد، برگ بدهد، سایه‌اش بزرگ شود، آن‌قدر بزرگ، که بشود در سایه‌اش تابستان را گذراند؟ هنوز سال‌ها وقت می‌خواهد.

فقط می‌خواستم به شما خبر بدهم که در کوچه ما درخت انجیری، موقع خراب کردن یک خانه‌ قدیمی برای ساختن یک مجتمع بزرگ مسکونی خشک نشده. هنوز راننده‌ای وقت پارک کردن ماشینش زیرش نگرفته. هنوز کسی موقع حرف زدن با تلفن همراهش برگ‌هایش را دانه دانه نکنده. هنوز همسایه‌ای شاخه‌اش را نبریده که جلو پنجره‌اش را نگیرد. هنوز... درخت انجیر کوچه ما هنوز هست.

.

پ.ن۱: عکسش هیچ عجیب و غریب نیست. یک درخت انجیر خیلی کوچولو. عکس گذاشتن توی وبلاگ خیلی سخت است!

پ.ن۲: این مطلب با عنوان «نگران درختم هستم» در صفحه‌ی پنجره‌ی دوچرخه‌ی ۲۶ فروردین چاپ شده است.

نظرات 9 + ارسال نظر
نیلوفر چهارشنبه 15 اردیبهشت 1389 ساعت 06:43 ب.ظ http://80005.blogfa.com

وای دلم خرمالو خواست!
کی تابستون می آد که هم امتحان ها تموم شه، هم خرمالو بخوریم هم بیشتر به دوچرخه نامه بدم!
واقعا عکس گذاشتن خیلی سخته خانم حریری!

شادی پنج‌شنبه 16 اردیبهشت 1389 ساعت 04:21 ب.ظ http://www.warbler1.blogfa.com

توی دانشکده مان عاشق یک درخت شده ام . مثل راز می ماند درخته . می شود از برگهای بیرونی رد شد و رفت آن تو بدون هیچ هیاهویی زندگی کرد . می شود به کسی نگفت لابلای شاخه هایش چیست ...

درخت ابدی پنج‌شنبه 16 اردیبهشت 1389 ساعت 11:06 ب.ظ http://eternaltree.persianblog.ir

قشنگ بود. امیدوارم بزرگ شه و سایه و میوه بده و چند سال دیگه عکس حالا و اون‌موقعش رو بذاری تا ببینیمش.

شهرزاد جمعه 24 اردیبهشت 1389 ساعت 08:39 ب.ظ http://shahrzadfotouhi.blogfa.com

خیلی زیبا بود عزیزم... کاش همه دلواپس درخت‌ها بودیم

نفیسه شنبه 25 اردیبهشت 1389 ساعت 04:43 ب.ظ http://nafisehmm.blogfa.com


سلام
ممنونم ازت.
اینجا هم قشنگ می‌نویسی و روان.مثل همیشه.
لطفا بیشتر بنویس...

سارا شاهدی شنبه 25 اردیبهشت 1389 ساعت 07:30 ب.ظ http://sarashahedi.blogfa.com

اما احتمالا درخت غمگینی ست و بارها از استرس همه بلاهایی که می توانسته سرش بیاید و نیامده کلی آزرده شده!
پس وقتی انجیرهایش برسند میوه های شیرین و غمگینی باید باشند.
*
احوال مسئول صفحات نوجوانیهای دور ما ؟

من خوبم و دلتنگ شماها که دیگر کار نمی‌‌کنید!

کافه تلخ سه‌شنبه 28 اردیبهشت 1389 ساعت 05:36 ب.ظ http://www.koffee-talkh.blogfa.com/

به کافه تلخ سر بزنید

تربن شنبه 8 خرداد 1389 ساعت 09:06 ب.ظ

ای بابا! با این‌همه متخصص کامپیوتر که دور و بر شما هست، چنین حرفایی تعجب داره واقعاً! اونم تو بلاگ اسکای که خودش یه سایت برای آپلود عکس پیشنهاد می‌ده. اینا رو می‌نویسم چون می‌دونم بعداً‌ یادم می‌ره بگم، مثل همین حرف امروز که حالا تازه یادم اومده و البته همون‌طور که حدس می‌زدیم، چندان هم مهم نبود.
مطلب قشنگی بود به هر حال. لذت بردم. به امید سرافرازی درخت‌ها و بلوغ انجیرها!

هامون چهارشنبه 12 خرداد 1389 ساعت 03:30 ق.ظ http://harfepooch.blogfa.com

سلام .
ای کاش درختی از آنِ من هم می بود که ...
ممنونم . زیبا بود .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد